رشد زبان در کودکان از تولد تا 8 سالگی :
کودک 1 ماهه
زبان درکی : به صداهای انسانی پاسخ میگوید.
زبان بیانی : با صحبت افراد بالغ همزمان دهان را باز و بسته میکند .صداهای مختصر از حلق خود خارج میکند.صداهای ناشی از رضایت و آرامش در ضمن صرف شیر خارج می سازد.مشخصات گریه در حال توسعه است . در هنگام گرسنگی یا ناراحتی شروع به گریه می کند.شروع به بغو بغو میکند.
کودک 2 ماهه
زبان درکی : عکس العمل هوشیارانه هنگام شنیدن دارد.با شنیدن صدای مادر آرام می شود.
زبان بیانی : مشخصات گریه توسعه می یابد.ویژگی گریه بستگی به علت آن دارد مثل گرسنگی،تمایل به خوابیدن یا درد ،یعنی شدت و فرکانس آن متفاوت است .به صدای مراقبت کننده پاسخ میدهد. بغو بغو می کند uh eh ah
کودک 3 ماهه
زبان درکی : در جهت سخنگو نگاه می کند.
زبان بیانی : کمتر گریه می کند .از تولید صداهای مختلف خوشحال میشود. با تولید صدا پاسخ دیگران را میدهد. بغو بغو میکند،در حالی که دهانش بسته است میخندد. ممکن است با صدای بلند بخندد.بین 8-3 ماهگی اصوات مبهم خارج میسازد که در ارتباط با اشیا یا افراد نیست .
کودک 4 ماهه
زبان درکی : نسبت به صدای حاکی از رضایت یا خشم به طور متفاوت پاسخ می گوید . در هنگام سرزنش گریه نمی کند.
زبان بیانی : با صدای بلند می خندد. با تولید صداهایی ارتباط اجتماعی را برقرار میسازد.در هنگام صحبت کردن با او بغو بغو کرده و سرو صدا میکتد .با خود،مردم یا اشیا پر حرفی میکند.به طور متناوب و تکراری گریه و صحبت می کند. میتواند حروف بی صدا تولید نماید مثل : f n k h b g
کودک 5 ماهه
زبان درکی : نسبت به نام خود عکس العمل نشان میدهد .
زبان بیانی : در هنگام شادی داد و فریاد میکشد . در هنگام دور کردن شی مورد علاقه ، نارضایتی خود را با تولید صدا نشان می دهد .حروف بی صدا در حال افزایش است. حروف بی صدا و صدا دار ظهور می یابد مثل : goo . شروع به تقلید صداها میکند .
کودک 6 ماهه
زبان درکی : کلمات آشنا را تشخیص میدهد .
زبان بیانی : با زمزمه و یا صدای بلند به طور فعال خومشحالی خود را نشان میدهد . به سادگی با مختصری یاس گریه می کند (با کشیدن اسباب بازی از دست ) چندین سیلاب مشخص را بازگو می کند . تقلید نا مناسب را شروع میکند (بین 9-6 ماه ). از شنیدن صدای خود لذت می برد . با تصویر خود در آینه صحبت می کند.تصویر خود را در آینه نوازش میکند.
کودک 7 ماهه
زبان درکی : نام خود را می داند .نسبت به برخی کلمات با ژست خاص پاسخ می گوید مثلا|"بیا"
زبان بیانی : با شور و شوق سرو صدا در می آورد .در هنگام گریه کردن حرف «mmm» شنیده می شود. صداهای کوتاه را تقلید میکند . صداهای چند سیلابی صدا دار خارج می سازد .صداهایی مثل : ba ma da را ادا میکند .در هنگام صحبت دیگران ،لهجه افراد بالغ را در می آورد .
کودک 8 ماهه
زبان درکی : هنگام شنیدن اسم خود از حرکت باز می ایستد . شروع به درک مفهوم خیر می کند.
زبان بیانی : برای جلب توجه فریاد میزند .توالی صداها را تقلید می کند وتولید سیلاب ها را ادامه می دهد مثل: dada mama (مفهوم خاصی ندارد ) حروف بی صدا را ادا میکند مثل : w t d
کودک 9 ماهه
زبان درکی : در پاسخ به خیر از حرکت باز می ایستد .شروع به پاسخ به درخواست های ساده کلامی می کند . به افراد بالغ پاسخ می گوید .
زبان بیانی : در هنگام سرزنش گریه می کند .کلمات را تکرار یا صداهای دیگران را به خوبی تقلید می کند (10-9 ماهگی )واژه ها را با اشخاص یا اشیا ارتباط می دهد .اشخاص را با dada و mama خطاب می کند . تون صدا از طریق تقلید مشخص تر می شود.
کودک 10 ماهه
زبان درکی : توصیه های ساده را درک می کند .در موقع درخواست اسباب بازی را می دهد که با ژست خاصی همراه است .
زبان بیانی : ممکن است یک کلمه به جز mama و dada را تکرار کند مثل خیر . مفهوم bye bye را درک می کند و صدای فرد بالغ را تقلید میکند . صدای حیوانات را تقلید می کند.
کودک 11 ماهه
زبان درکی : به پرسش های ساده با اشاره کردن و نگاه کردن به وسیله مورد نظر پاسخ می دهد برای مثال : « گربه کجاست ؟»
زبان بیانی : ویژگی صداهای دیگران را تقلید میکند .ابراز واژه های مبهم ادامه دارد.
کودک 12 ماهه
زبان درکی : به ژست ها یا حرکات نسبتا پیچیده پاسخ میگوید مثلا « لطفاآن را به من بدهید »
زبان بیانی : ممکن است 2 تا 3 واژه به جز mama و dada بگوید .معانی بسیاری از واژه ها را درک می کند .اسامی بسیاری از اشیا را میداند. صدای حیوانات را تقلید میکند.لحن صدا بیشتر شبیه فرد بالغ شده است . ابراز سخن مبهم ادامه دارد .مفهوم خیر را با سر نشان می دهد . کنترل ارادی در پاسخ به صدا را شروع کرده است و ممکن استپاسخ بدهد یا ندهد . همزمان با کسب مهارت در راه رفتن ،یادگیری واژه ها کمتر می شود .
کودک 15 ماهه
زبان درکی : بیش از آنچه که صحبت کند درک میکند.نام قسمت های مختلف بدن را می داند.به درخواست های آشنا و ساده پاسخ می گوید.
زبان بیانی : استفاده از واژه های مبهم توصیفی ادامه دارد .واژه های حقیقی را با لغات مبهم و احتمالا توام با ژست خاص بیان میکند .6-2 لغت میداند . اشیا شناس را نام می برد مثل: توپ . نیاز های خود را ابراز کرده و اشیا مورد دلخواه را اشاره می کند . برای گفتن خیر از حرکت سر استفاده می کند . حتی در مطرح کردن یک نیاز ممکن است از واژه خیر استفاده کند.
کودک 18ماهه
زبان درکی : اشیا شناس را با اشاره نشان می دهد. یک یا چند بخش از بدن را نشان می دهد.
زبان بیانی : علاوه بر واژه های مبهم 10 لغت را کامل می داند. تصاویر را با نامیدن آنها نشان میدهد .نیاز های خود را با زست خاص ابراز می دارد .برای برقراری ارتباط از یک لغت استفاده می کند.جملات طولانی تر درست می کند .عباراتی را با ترکیب نام و صفات استفاده میکند.حدود 25% از واژگان وی قابل درک است.
کودک 24 ماهه
زبان درکی : جملات پیچیده تر را درک میکند.یک حرف اضافه(بالا یا زیر) و دو جمله امر و نهی را درک میکند (کت را بردار و روی صندلی بگذار).از داستان های مصور لذت می برد .4 بخش از بدن را هنگام خطاب شناسایی میکند.
زبان بیانی : از لغت های مبهم کمتر استفاده می کند .تقریبا 3 لغت می داند .نام خود را می داند.از ضمایر (من و ما) استفاده می کند.در صحبت هایش لغت های جدیدی وجود دارد «آن چیست؟» و «آن کجاست ؟». در مورد تجربیات جاری صحبت می کند. اشیا شناس را تشخیص میدهد نیازهای خود را در مورد مایعات و غذا می گوید. جملات طولانی شده و دارای 3-2 لغت است (فرد،شی،فعل).66% صحبت هایش قابل درک است.
کودک 30 ماهه
زبان درکی : از 5 بخش بدن آگاه است
زبان بیانی : در صورت پرسش ،اسم و فامیل را پاسخ می گوید.در مورد خود از ضمیر صحیح استفاده می کند.افعال را به صورت جمع و با زمان گذشته به کار می برد.به طور مداوم صحبت میکند.مرتب چراها را مطرح می کند. جملات 5-4 کلمه ای می سازد.حدود 75% از صحبت هایش قابل درک است.
کودک 4 ساله
زبان درکی : امر و نهی را درک می کند .(رو،زیر،جلو،عقب)
زبان بیانی : یک یا دو رنگ را نام میبرد . لغت من را به کار می برد.تا رقم 5 میشمارد . به خاطر کسب توجه ممکن است ناسزاگویی کند.جملاتی با 7-3 لغت می سازد.1500 لغت میداند.
کودک 5 ساله
زبان درکی : سه جمله پیشنهادی را درک می کند : مثل شستن،خشکح کردن و نشستن
زبان بیانی : رنگ های اصلی را نام میبرد. مفهوم لغات را می پرسد.واحد پول را میداند.جملات 12 سیلابی یا بیش از آن را تکرار میکند.تا رقم 10 می شمارد. 2100 لغت می داند.
کودکان 8-6 ساله
زبان درکی : 3 جمله امرو نهی را پشت سر هم درک می کند.نحوه پاسخ بستگی به خلق وی دارد.به ستایش پاسخ میگوید.
زبان بیانی : جملات 12-10 واژه ای می سازد. 2500 لغت میداند. انواع جمله سازی را میداند. حاصل جمع نمرات را حد اکثر تا 10 می داند. حس نوع دوستی دارد. از گفتن جوک لذت می برد.
پدر و مادر عزیز:
هر چند سنین ذکر شده در بالا سنین مرزی می باشند و ممکن است بعضی از کودکان تفاوت هایی را نشان دهند (مثلا نسبت به سطح سنی خود بهتر یا بدتر عمل کنند ) اما طبق تحقیقات در اکثر کودکان روند رشدزبان در این سنین ،ثابت شده است. در صورتی که در کودک خود تاخیر یاانحرافی اراین نظر مشاهده نمودید در اولین فرصت با یک آسیب شناس گفتارو زبان مشورت نمایید. ۲۹/۱۰/۸۸
|
برای هرچیزی تعریف خودش را دارد و گاه با تعریفهایش دیگران را متعجب میکند برای مثال همین دیروز رضا از مادر که داشت حیاط را جارو میزد پرسید: «مامان! زندگی یعنی چه؟» و مادر که سالها بود بیخیال از معنای زندگی؛ زندگی میکرد و زندگی چهار نفر دیگر را میچرخاند گفت: «یعنی صبح و شب». پسر بچه توپ پلاستیکیاش را بالا انداخت و دوباره پرسید: «بعد از صبح و شب چی؟» مادر که حواسش بیشتر به گرد و خاکهای حیاط بود تا سوال پسربچه بدون اینکه سرش را بالا بگیرد جواب داد: «یعنی صبح بلند میشوی صبحانه میخوری، اتاقت را جمع میکنی، کار میکنی، تا ظهر، بعد ناهار میخوری، بعد شام» پسربچه که نزدیکتر به مادر شده بود دستش را جلوی صورت او گرفت و گفت: «یعنی ما هم مانند اینهاییم؟» مادر سرش را بالا گرفت کف دست پسر بچهای مورچهای فکر فرار بود...
شاید شما هم اگر کمی به حرفها و رفتار کودکانتان فکر کنید میبینید که دنیای آنها هم مانند رضا پر است از سوالهای عجیب و غریب و باورنکردنی که شنیدنش از زبان پسربچه یا دختری 5 تا 6 ساله میتواند شما را سر جای خودتان میخکوب کند. سوالهایی که جواب دادن به آنها برای شما نه تنها سخت که گاه غیرممکن است، سوالهایی که شما هم روزگاری بسیاری از آنها را در ذهن داشتید. اما امروز چه؟ به دنیای بیسوال خود عادت کردهاید و این به دلیل یافتن جوابها نیست بلکه تنها دلیلش گم شدن سوالها و کمرنگ شدن شگفتیهای دنیا در مقابل چشم شما است. در حالی که زنده بودن به سوال کردن و دنبال جواب گشتن است و بخش اصلی از این زندگی در مدرسه رقم میخورد. مدرسهای که میتواند به سوالهای شما جواب دهد یا سوالهای شما را بیجواب بگذارد و بگذرد و یا حتی آنها را سرکوب کند و شما را تبدیل به آدمی کند خلاق یا فردی با ذهنی مرده که با جوابهای تکراری دیگران قانع میشود. در دنیای امروز بهخصوص در جوامع پیشرفته مهمترین نوع آموزش، آموزشی است که خلاقیت را رشد میدهد نه آموزشی که همه چیز را به دانشآموز دیکته کند. چرا که از بین بردن خلاقیت و بستن راه رشد آن، یعنی ساکن شدن و متوقف ماندن رشد و پیشرفت یک جامعه چرا که ذهنهای پویای آن به جای آنکه فعالیت کنند ساکن شدهاند و به جای پیشرفت مدام درجا میزنند و یا پس میروند. در حالی که پی بردن به اهمیت خلاقیت و رشد آن میتواند به چرخ توسعه یک کشور، یک فرهنگ و یک جامعه آنچنان سرعتی بخشد که با هیچ چیز دیگری قابل قیاس نیست.
معلم خلاق، دانشآموز خلاق
اما اولین گام در راه پیشرفت یک جامعه آن هم از طریق رشد خلاقیت کودکان و دانشآموزان احتیاج به هیچ منبع مادی ندارد و بیش از آن نیازمند وقت گذاشتن و صرف انرژی برای پاسخ دادن به سوالهایی است که از ذهن کنجکاو کودکان و دانشآموزان برمیخیزد. هرچهقدر شما بهعنوان یک آموزگار یا حتی والدین برای سوالهای غیرمعمول و تازه دانشآموز یا کودکتان بیشتر ارزش قایل شوید او را بیشتر تشویق میکنید تا دنیا را با نگاهی تیزبینتر نگاه کند؛ نگاهی تازه که تنها با آن میتوان برای سوالهای بیجواب، جوابی پیدا کرد و این اولین قدم شما برای میدان دادن به خلاقیت است. همانقدر که جوابهای تازه ما را به شگفت میآورد سوالهای تازه هم میتواند به ذهن خسته و تکراری دانشآموزان و حتی خود ما تلنگر بزند. راز موفقیت یک آموزگار موفق، خلاقیت او است در پیدا کردن راههای بدیع برای آموزش و مطرح کردن سوالهایی که خستگی را از جو کلاس میگیرد و ذهن بچهها را به خود مشغول میکند. دارا بودن این ویژگی در معلمهای ابتدایی بسیار بیش از معلمهای ردههای دیگر مهم و حیاتی است چرا که دانشآموزان در این رده در حال بهدست آوردن اولین تجربیات از مدرسه هستند. در اینجا اگر معلم از آنها تنها جوابهای خشک و خالی کتابها را بخواهد و راه را روی هر جواب دیگری ببندد اولین ضربه را به ذهن آماده یادگیری آنها وارد کرده است. درحالی که پیدا کردن راهی تازه برای آموزش، استفاده از وسایل کمک آموزشی و تغییر فضای خالی کلاس ولو با یک گلدان گل میتواند شوق آموختن و خلاقیت به خرج دادن را در کودکان دوچندان کند. نقاشی مفاهیمی که آموختهاند، درست کردن کاردستی برای مفاهیم درسی و حتی آوردن کتاب تازهای به کلاس و خلاصهگویی و خلاصهنویسی آخرین داستانی که خواندهاند میتواند ذهن آنها را نسبت به مفهوم خشک آموزش تغییر دهد. با این کار شما میتوانید از خود دانشآموز برای تغییر درست مسیرهای آموزشی هم استفاد کنید.
دانشآموزانی متفاوت
همه ما باید شبیه یکدیگر باشیم، باید شبیه یکدیگر فکر کنیم و شبیه به هم رفتار کنیم و این اولین اشتباهی است که در ذهن یک آموزگار یا پدر و مادر دانشآموز شکل میگیرد. تفاوتهای ما نشان از خلاقیت ما است. به نقاشیهای دانشآموزانتان نگاه کنید. اگر همه آنها در دفتر خود یک کوزه سفالی کشیدهاند عین همان چیزی که شما بر تخته کلاس کشیدهاید این یعنی خطر! یعنی بچههای کلاس شما از ذهن و فکر خود استفاده نمیکنند و با چشم و گوش بسته پشت نیمکتها نشستهاند. چیزی که متاسفانه برخی از معلمها از دانشآموزان به اشتباه میخواهند. به تمام آن چیزهایی که گفتیم اضافه کنید یک معلم خلاق که برای خلاقیت دانشآموزانش ارزش قایل است. هیچگاه به آنها دانستههای خود را تحمیل نمیکند، برای فعالیت و بازی در میان سبکهای آموزشی همیشه فضایی قایل است، به کتابهای درسی بسنده نمیکند، برای حرفهای تازه ارزش و اهمیت قایل است و مهمتر از همه خود را از دانش تازه بیبهره نمیکند. بیان اسطورههای قدیمی، خواندن شعر و راه انداختن بحث در میان دانشآموزان از جمله کارهایی است که یک معلم خلاق از آنها غافل نیست.
مشقهای زیادی
از صبح تا ساعت یک ربع به یک، مدرسه میرود تا به خانه میرسد ساعت نزدیک 3 بعدازظهر است تا استراحت میکند 5 میشود و اگر زود بجنبد تا 11 شب باید بخواند و بنویسید برای فردا!
و این برنامه خیلی از دانشآموزانی است که به خیال خود و البته به خیال والدینشان به مدرسههای معتبر میروند در حالی که تکالیف درسی اگر به مقدار لازم و ضروری نباشد تمام فکر و انرژی و توان او را میگیرد بدون اینکه برای او انگیزهای ایجاد کند برای فکر کردن، استفاده از کتابهای حلالمسایل و بیزاری و بیمیلی به مدرسه خود نتیجه این روش غلط است که باب شده است. در حالی که با در نظر گرفتن توان و دقت دانشآموزان میتوان آنها را هر روز با تجربهای جدید به خانه فرستاد و یا از خانه راهی مدرسه کرد.
خلاقیت در خانه
خلاقیت را نمیتوان با فشار به وجود آورد، خلاقیت را نمیتوان با فشار از بین برد، بلکه میتوان چراغ فعالیت را بالا کشید تا نور اطرافمان بیشتر شود و این تنها در دست مدرسه و معلم نیست هرچند آنها در این راه وظیفهای بسیار سنگین بر عهده دارند. اما واقعیت این است که دانشآموزان تنها 6 تا 8 ساعت از روز دانشآموز هستند و بقیه روز را کودک، خواهر یا برادر ما هستند که وقت خودشان را در کنار و در خانه میگذرانند. از ما سوال میپرسند و برخورد ما است که آنها را تشویق به پرسیدن سوال بعدی میکند، رفتار ما این است که به آنها این موقعیت را میدهد تا از رویاها و اندیشههایشان بگویند، رفتار ما است که به آنها این اعتماد به نفس را میدهد تا در راه تجلی رویاهایشان گام بردارند یا آنها را به فراموشی بسپرند. انتظار نمره بالا داشتن و مدام این انتظار را به آنها گوشزد کردن تنها از آنها افرادی میسازد که درس را نه برای یادگیری و با لذت آموختن میخوانند که تنها درس را برای نمره میخوانند و با به دست آوردن نمره به فراموشی میپرسند.
دیوار کج
نمیتوان انتظار داشت روشی نادرست را برای تدریس انتخاب کرد و در پایان راه این روش نادرست انیشتن و رازی تحویل گرفت. صرف انرژی و وقت برای پرورش آدمهای خلاق هم وظیفه سیستم آموزشی است و هم پدر و مادرهایی که آیندهای روشن را برای فرزندانشان انتظار میکشند؛ فرزندانی که زندگیشان تنها تکرار مکررات نیست و هر روز برای آنها ارمغانی تازه به همراه میآورد.
رازهای آموزش خلاقانه در مدرسه
1 - دوری از روشهای تدریس سنتی که زمان آنها گذشته است
2- اعتقاد مسوولان آموزشی به مفهوم و اهمیت خلاقیت
3- ایجاد امکانات لازم برای انجام فعالیتهای خلاق
4- رفع مبانی آموزشی نادرست از فضای مدرسه گرفته تا محتوای کتابها
5- هدف قرار ندا دن نمره
6- پذیرفتن ایدههای جدید
7- اجتناب از تکالیف درسی بیش از اندازه
8- به تمسخر نگرفتن ایدههای جدید
خلاقیت باعث بروز افکار بزرگ در انسان میشود. اما معمولاً سـختترین مرحله نــقطه شروع است. افکار بزرگ ما را به سمت پیشرفت راهنمایی کرده و فردایی روشن را برایمــان به ارمغان میآورند. با به کارگیری اصولی که دراین قسمت برای شما شرح میدهیم، میتـوانـیـد یـک تـجارت بزرگ و بینقص راه اندازید. ما متأسفانه ذهن خود را به انجام این امور عادت ندادهایم. این امر سبب میشود تـا توانایی خـود را بـرای پروبال دادن بـه تـصورات و تخیلات از دست داده و در نـتـیـجه قـدرت تـخـیـل خـود را به کار نگیریم. به همین دلیل فرصتهای بیشماری را به آسانی از دست میدهیم.
ایـدههای بـزرگ از مـحـلی فـــراتر از باورهای شخصی نشات میگـیـرند. بـاید بـه دوردسـتها بنگرید و افکار متفاوت را آزمایش کنید تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کنید.
عدهای بـــا به کار نگرفتن ذهن خود آن را به طرز وحشتناکی بیحس و کرخت میکنند، چنین رفتاری باعث میشود درخت افکار شما هیچ گاه به بار ننشیند.
زیاد مطالعه کنید
ذهن شما همانند بدنتان برای اینکه رشد پیدا کرده و پرورش یابد، نیازمند تمرین و تحرک است، و چه تمرینی بهتر از کتاب خواندن. سعی کنید با افکار و عقاید انسانهای موفق در طول تاریخ آشنا شوید. شرح حال و تاریخچه زندگی هر یک از آنها را مرور کنید و از آن درس بگیرید. با مطالعه این کتب میتوان حدس زد که چگونه این افراد بزرگ ذهن خود را برای رسیدن به بهترینها پرورش داده بودند. همچنین میتوانید مجـــلاتی نظیـــر تجارت و یا اقتصـــاد روز را نیز مطالعــه کنید. با آگـــاهی از نظرات دیگران پیرامون مسایل مختلف شما سطحی نگری را کنار میگذارید و با یک دید عمقی به موضوعات مختلف مینگرید.
فرصتهایی را که در آن ذهن شما خلاق است از دست ندهید
شاید بروز بسیاری از مسائل را به شانس واگذار میکنید. تصور شما نادرست است. شاید بعضی مواقع حس میکنید که مغزتان اصلاً کار نمیکند و هیچ عکس العملی از خود نشان نمیدهد. اما مواقعی هم وجود دارد که ذهنتان به قدری فعال است که میخواهید انیشتین را به رقابت دعوت کنید. تنها مشکل موجود این است که این زمان طلایی مواقعی که شما به آن نیاز دارید، ظاهر نمیشود. زمانی که ذهن در حال فوران است تا آنجا که میتوانید به افکار خود پر و بال دهید. اجازه دهید افکارتان مثل آب آتش نشانی به بالاترین نقطه صعود کنند. هنگامی که برای پرواز کردن به ذهن خود فضا میدهید، او شما را به دوردستها خواهد برد و نتایج شگفتانگیزی را به دست خواهد داد.
یک دفترچه یادداشت به همراه داشته باشید
هنگامی که افکار بینظیر به ذهن شما خطور میکنند، از ذخیره کردن آنها اطمینان حاصل کنید. در این امر به یادداشتهای ذهنی اکتفا نکنید زیرا ممکن است به دست فراموشی سپرده شوند. سعی کنید همیشه یک دفترچه یادداشت و یا یک ضبط صوت به همراه داشته باشید؛ به ویژه در کنار تخت خواب خود برای مواقعی که افکار طلایی در حدود ساعت 2 نیمه شب به ذهن شما خطور میکنند. هنگامی که افکارتان در جایی ثبت شوند، به راحتی میتوانید به آنها دسترسی پیدا کنید و آنها را به سرعت به کار ببندید. افکار بزرگ نیز مانند میوهها فقط تا زمانی که تازه و شاداب باشند، قابل استفادهاند.
از افکار دیگران بهره بجویید
بهره جستن از افکار و عقاید دیگران نیز به نوبه خود روش مناسبی برای گسترش ایدههای شخصی شماست. افراد مختلف دارای نقطه نظرات و چشم اندازهای متفاوتی هستند. تواناییهای آنها مختلف است و سوابق و پیشینههای متفاوتی دارند. کارکرد ذهن افراد منحصر به فرد است. با مطرح شدن یک بحث در میان جمع، پیشنهادهای مختلفی شنیده میشود که نیمی از آنها هرگز به ذهن شما نمیرسیدند. به این طریق شما میتوانید با کوله باری سرشار از افکار متفاوت در جاده تصمیمگیری گام بردارید.
نسبت به نظر هیچ کس بیتوجهی نکنید. شاید در نگاه اول احمقانه به نظر برسند اما شاید مانند صدفهایی باشند که در خود گوهرهای گرانقیمتی را جای داده اند. درست نیست که در مورد نظر دیگران به قضاوت بنشینیم. سعی کنید به جای قضاوتهای بیهوده آنها را سبک سنگین کرده و در امور روزمره خود به کار بندید.
تغییراتی در محیط اطراف ایجاد کنید
گاهی اوقات تنها چیزی که باعث میشود ذهن خسته شما دوباره به کار بیفتد، تغییر وضع ظاهــری محیـــط اطرافتــان است. اگر چشم انداز پیرامون شما تغییر کند، ذهن شما نیز به صورت ناخود آگاه به سمت یک دیدگاه جدید تغییر جهت میدهد. اگر تمام مدت پشت میز بنشینید، ذهن خود را در آن شرایط محدود میکنید و هیچ فضایی برای برانگیختگی آن باقی نمیگذارید.
میتوانید پیاده روی کنید، به باشگاه ورزشی بروید، کنار آب رود بنشینید و در کل به یک مکان جدید قدم بگذارید تا ذهن شما نیز بتواند آزادانه به تمرین و تقلا بپردازد.
بر روی شکاف میان دو نسل خط بطلان بکشید
ذهن کودکان تروتازه و شاداب است. آنها جسورند و احساساتشان از طریق فشارهای اجتماعی سرکوب نشده است. به جهان با شگفتی مینگرند و مانند بزرگترها پاکی و معصومیت خود را از دست ندادهاند. با کودکان پیرامون مسائل مختلف صحبت کنید تا با نقطه نظرات ساده و بیآلایش آنها آشنا شوید. اگر میخواهید مشکلی را حل کنید نظر آنها را نیز جویا شوید. عقاید آنها شما را به تعجب وا میدارند. آنها قصد تأثیرگذاری بر دیگران را ندارند و همه چیز را تنها با اتکا بر پاکی و صداقت بیان میکنند.
از سوی دیگر با افراد سالخورده و مسن نیز مشورت کنید. آنها مدتها پیش با تمام این مشکلات مواجه شدهاند و با آن دست و پنجه نرم کردهاند. تجربیاتشان آنقدر سودمند و با ارزش است که هیچ قیمتی نمیتوان بر روی آن گذاشت. پس آنها را دست کم نگیرید، با دیدگاههایشان نسبت به زندگی آشنا شوید و از آنها درس بگیرید. قطعا شما را به سوی جهت مناسب هدایت میکنند و از مشکلات در امان خواهید بود.
به رفیق شفیق خود مراجعه کنید
همه ما دوستی داریم که به نظر میرسد توانایی پاسخ به تمام مسائل و مشکلات ما را دارد. چرا تنها در مورد مشکلات شخصی از او کمک میخواهید؟ بد نیست گاهی در مورد مسائل مهمتر نیز از او یاری بجویید.
به تواناییهای خود اتکا کنید
قواعد و اصول کلی را برای یک لحظه هم که شده فراموش کنید. این رهنمونها در جای خود مفیدند اما ممکن است مانند یک چشمبند عمل کرده و قدرت داشتن دید وسیع را از شما بگیرند و اجازه دیدن چشم اندازهای متفاوت را به شما ندهند. هرازگاهی خود را از قید و بند قوانین آزاد کنید. شما میتوانید بدون توجه به کارآیی روشهای گذشته به آسانی و بدون بروز هیچ شک و تردیدی در راه مورد نظر خود گام بردارید. کمی جسارت به خرج دهید و سیستمهای فعلی را زیر سوال برید.
در حیطه کاری خود به فعالیت بپردازید
خیلی خوب است که به ذهن خود اجازه دهید آزادانه به گردش بپردازد. اما این گردش باید در حیطه دانش شما انجام پذیرد. اگر یک طراح هستید، لازم نیست راه حلی برای مشکلات اقتصادی پیدا کنید. افکار شما تنها در رشتهای که مهارت دارید خوب کار میکنند و در سایر رشتهها نتیجهای مصیبت بار به دنبال خواهند داشت. اگر نیاز به ورود به قلمرو دیگری دارید، بهتر است قبل از هر کار با یک متخصص مشورت کنید و اجازه انجام همه امور را به دست او بسپارید تا با استفاده از دانش و تخصص خود عمل کند.
به ذهن خود آزادی عمل دهید
آیا با تمرینهای رایج نویسندگان آشنایی دارید؟ آنها برای مبارزه با محدودیتها یک روش بسیار جالب را برگزیدهاند. فقط کافی است قلم را برروی کاغذ گذاشته و هر آنچه که در ذهنتان است، را بر روی کاغذ بیاورید. میتوانید از مشکلات شروع کنیــد و به دنبال هیچ گونه ارتباطی در دست نوشتههای خود نباشید. مهم نیست که تا چه حد عبث و نامعقول به نظر میرسند. بعداً میتوانید مثل یک جدول تناوبی آنها را سازماندهی کنید، در آخر نیز امکان دارد به چیزی دست پیدا کنید که بیهوده و بیربط باشد اما چیزی که در این مبحث حائز اهمیت است این است که شما به ذهن خود اجازه غرق شدن در مسائل مختلف را دادهاید و این خود یک امتیاز محسوب میشود. هیچ کس نمیداند، شاید به نتیجهای برسید که سالها منتظر آن بودهاید.
ایدههای گذشته را از نو بسازید
افکار شما مثل کامپیوتر هستند. هر چند وقت یک بار نیاز است که سخت افزار آن را ارتقا دهید. ایدههای بزرگ گذشته را پیش روی خود بگذارید و بر روی آنها عملیات نوسازی انجام دهید. آنها را اصلاح کنید و برای بهبودی آنها تلاش کنید. ضمائم لازم را نیز برای تقویت هر چه بیشتر به آنها بیفزایید. این کارها را میتوان با نوشتن عقاید اولیه خود بر روی کاغذ و نظم دادن به آشفتگی ذهنتان انجام دهید. عالی به نظر میرسد. پس منتظر چه هستید؟ بهتر است در انجام آن تعجیل کنید.
امروز همراه بستگان در مراسم تاسوعای حسینی شرکت کردم.
آیا افراد خلاق دارای ویژگیهای خاصی هستند؟ بررسی نشان می دهد که هر چند افراد خلاق از هوش بالاتر از متوسط برخوردار هستند،اما برای اینکه فرد بسیار خلاق باشد ضرورتا نباید نابغه باشد(نیکولز 1972).افراد خلاق تازگی و بدیع بودن را ترجیع می دهند،پیچیدگی مسائل توجه آنان را جلب می کند و به قضاوتهای مستقل می پردازند(بارون هارنیگتون 1981 ). علاوه بر توانایی تمام کردن، کامل کردن و یکی کردن افکار گوناگون در این افراد بیش از دیگران است .
افراد خلاق در یکی کردن تفکر کلامی با تفکر بصری (کرشنر ولجر1958) و تفکر منطقی و تخیلی (سالتر 1980) سرآمدتر از افراد غیر خلاق هستند.
افراد خلاق بیشتر به وسیله علایق درونی خود نسبت به کارهای خلاق برانگیخته می شوند تا عوامل بیرونی نظیر شهرت ،پول یا تایید دیگران.در واقع ،وقتی دلایل بیرونی باعث انجام کارهایی می شود که ذاتا جزو کارهای فکری خلاق به حساب می آید،ممکن است شخص انگیزه خود را برای انجام آن از دست بدهد.
علاوه بر موارد فوق افراد خلاق ویژگیهای دیگری نیز دارند که آنها را از سایر افراد متمایز می کند این ویژگیها عبارتند از:
1-افراد خلاق، بخش عمده ای از وقت خود را صرف توجه دقیق به اطاف خود می کنند و از این طریق سوژه های جدیدی برای فکر کردن پیدا می کنند.
2-افراد خلاق بسیار کنجکاو بوده و به طور مستمر در جستجوی موضوعات پیچیده ،جدید و ناشناخته و عجیب هستند.به همین سبب آنها در مقایسه با افرادی که از توانایی خلاقیت کمتری برخوردار هستند،سوالات بیشتر و پیچیده تری را مطرح می کنند.این ویژگی را به سادگی در بچه ها می توان تشخیص داد.
3-حل مشکلات و مسائل توسط افراد خلاق از اصالت خاصی برخوردار است.
4-افراد خلاق انعطاف پذیر هستند و در ارائه راه حل و اندیشه بکر و بدیع آمادگی بسیار دارند(گلیفورد 1959) آنها با استفاده از این ویژگی ،توانایی تعقیب و دستیابی به راه حل مشکل را از راه های مختلف دارا هستند.
5-افراد خلاق به استقلال و ناهمنوایی تمایل دارند و در مواردی که دستورهایی بر خلاف میل و یا اعتقادات خود دریافت کنند به سرپیچی از آنها تمایل نشان می دهند به این سبب اعمال مدیریت در مورد افراد خلاق بسیار دشوار است (کانجرو پیترسن 1984) آنها اگرچه به دستور گرفتن از دیگران اعتقاد ندارند، نیاز مبرم به مورد پذیرش واقع شدن دارند، زیرا این احساس برای آنها آرامش خاطر دلپذیری را ایجاد می کند. ضمنا آگاهی به این مطلب که اندیشه هایشان مورد قبول واقع شده ،اتکاء به نفس زایدالوصف در آنان ایجاد می کند.
6-افراد خلاق ، مسائل پیچیده را به مسائل ساده ترجیح می دهند و با علاقمندی بسیار برای یافتن راه حل می کوشند.
7-بر اساس نظریه وایت (1969) افراد خلاق علی رغم استنباط دیگران ، بسیار فعال نبوده،با مقایسه با دیگران از هوش و ذکاوت خارق العاده نیز برخوردارنیستند.هوش یکی از پیش نیاز های خلاقیت است و پایین بودن درجه هوشی فرد معمولا به پایین قرار گرفتن ویژگی خلاقیت منجر می شود ،اما هوش سرشار نیز دلالت بر خلاق بودن شخص نمی کند.کرتاگنبرگ(1972) بر این عقیده است که افراد دارای هوش پایین عموما از نظر خلاقیت نیز ناتوانند و خلاقیت در افراد دارای هوش کمی بالاتر از میانگین بیشتر مشاهده شده است .در این مورد گرتزل(1962) معتقد است که اشخاص باهوش و ذکاوت خوب در مدارج تحصیلی ،بسیار خوب عمل می کنند ولی شاهد کیفی که دلالت بر خلاقیت آنها بکند بسیار کم است.به طور خلاصه پژوهشگران به یک رابطه یا همبستگی
نسبتا کم بین هوش و خلاقیت دست یافته اند(آناستاری و شیفر 1971،گتزل و جکسن،1962).
8-مسائل و وضعیت هایی را می بیند که قبلا مورد توجه قرار نگرفته است و فکرهای بکری را ارائه می دهد.اصولا یک فرد خلاق بی تفاوت از کنار مسائل نمی گذرد و محیط پیرامون را همیشه با دقت مورد توجه قرار می دهد.
9-ایده ها و تجربیات حاصل از منابع گوناگون را به هم ربط می دهد و آنها را بر مبنای مزیتشان مورد بررسی قرار می دهد.چراکه ارائه فکر مشکل نیست بلکه ارائه فکر و ایده های سودآور،مفید،باصرفه و... مشکل خواهد بود.
10-معمولا چندین شق (بدیل) برای هر موضوع معین دارند،به عبارتی سلاست فکر دارند.یکی از مهمترین ویژگی افراد خلاق داشتن سلاست فکر است به طوری که همزمان در مورد یک مساله چندین فکر و راه حل را داشته باشد.
11-نسبت به پیش فرضهای قبلی تردید می کنند و محدود به رسم و عادت نمی شوند.از طرف دیگر تداوم حیات سازمانها به بازسازی آنها بستگی دارد،بازسازی سازمانها از طریق هماهنگ کردن اهداف با وضعیت روز و اصلاح و بهبود روشها ی حصول این اهداف انجام می شود ،بدون بازسازی ،سازمان نمی تواند دوام زیادی بیاورد و بازسازی هم جز از طریق نوآوری که خود ثمره خلاقیت است ،میسر نیست.بنابراین سازمان ها برای ادامه حیات و بقای خود به بازسازی از طریق خلاقیت نیازمندند،خلاقیت در سازمان کار نیروهای خلاق است این نیروهای خلاق در تمام سازمانها به وفور یافت می شوند. هنر مدیر موفق در این سازمان شناسایی و از وجود آنها برای بهبود و بازسازی سازمان استفاده نماید ،ویژگیهایی که در این مقاله به آنها اشاره شد می تواند راهگشای بسیاری از مدیران باشد چه بسا بعضی از این ویژگیها در نگاه اول به عنوان یک ضعف ممکن است به حساب بیاید.مدیران امروزی ما باید به این نکته توجه داشته باشند که موانعی برای بروز خلاقیت وجود دارد که بحث مفصلی را می طلبد و پرداختن به آنها خارج از این مقاله است اما مهمترین آنها عبارتند از :
1-عدم اعتماد به نفس ،
2-ترس از انتقاد و شکست
3-تمایل به همرنگی و همگونی
4-عدم تمرکز ذهنی و...
باید این نکته را قبول کنیم که همگی ما عادت زده ایم بنابراین مدیریت سازمان باید همیشه از بروز ایده ها و فکر های جدید استقبال نماید و افراد خلاق را تشویق کند.برای اینکه خلاقیت به وقوع بپیوندد، باید چنان نگرشی وجود داشته باشد تا از پیشنهادهایی که مبتنی بر تغییر شرایط موجودند،استقبال کند،یک نگاه سرد یا بهت زده رئیس به زیردستی که پیشنهادی ارائه کرده است به وی می فهماند که دیگر از این نوع پیشنهادها ندهد.جدای از اینکه نظر مدیریت و زبان و ظاهر درباره خلاقیت چیست ؟-طرفداری می کند یا مخالفت-ملاک اصلی برای پیشنهاد دهنده ،آن چیزی است که مدیر در عمل انجام می دهد،نه سخن او. متاسفانه در نظام اداری ما کم نیستند مدیرانی که خود را عقل کل می دانند و کارمندان را افرادی که مجبورند دستورات غیر منطقی آنها را اجرا کنند.این مدیران یکی از مهمترین موانع خلاقیت و نوآوری در نظام اداری هستند باشد که ان شاء ا... در برنامه سوم توسعه که یکی از مهمترین محورها ی آن تحول اداری است به این نکات نیز توجه شود و شایسته سالاری که همیشه غریب بوده این بار به آشنایی برای همه تبدیل شود.